لارا و راهنمای گردشگریش امیر چند ماهه که باهم توی سفر هستن و به همدیگه کمک میکنن.کنار هم جنگیدن،از همدیگه محافظت کردن و بعضی اوقات باهم حموم میرفتن...مترجم:iggy
سلام بر وستر ویو من بزرگترین شعبده باز هستم. این هم دستیارم خانم طمع کاره،امروز قراره بهتون دروغ بگم و شماهم باور کنید... مترجم:Mohammad155551
مامانی هرروز یوگا تمرین میکنه این دفعه ازم خواست تا بهش کمک کنم اما وسط تمرینش کیر من شق شد و فرار کردم توی اتاقم اما...مترجم:iggy
مامانی هرروز یوگا تمرین میکنه این دفعه ازم خواست تا بهش کمک کنم اما وسط تمرینش کیر من شق شد و فرار کردم توی اتاقم اما...مترجم:iggy
ولما یا به قول دوستانش ولا یک زن میلف با بدنی سکسی و ممه هایی که انگار از بهشت اومدن هست..این کمیک درباره او و داستان هایی در مورد خانوادش هست... مترجمین: mari32,lonly boy,polinak,pitzzz,hashar,kelatoo,درفش کاویان,علی
کلارا بعد از دو هفته برگشت پیش پسرش جیسون،جیسون همونطوری که قول داده بود دوهفته جق نزد تا آبشو واسه مامانش نگه داره... مترجم:Mohammad155551